من و مریم

۹ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

عیدت مبارک

به یادتم

عاشقتم

هر چقدرم قهر باشیم بازم دلم هوای بغلتو کرده

آرزوی سال تحویلم تویی

مریم عیدت مبارک

19:45

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۶ ، ۰۲:۲۴
جناب مهندس

 

مثل کوهیم و از این فاصله هامان چه غم است

لذت عشق من و تو نرسیدن به هم است


ما دو مغرور، دو خودخواه، دو بد تقدیریم

عاشقی کردن ما شرح عدم در عدم است


مثل یک تابلوی نیمه ی نفرین شده ای

دست هر کس که به سوی تو بیاید قلم است


عشق را پس زدی ای دوست ولی پیش خدا

هر که از عشق مبرّا بشود، متهم است


میروی ، دور نرو ، قبل پشیمان شدنت

فکر برگشتن خود باش و زمانی که کم است


قبل رفتن بنشین خاطره ای زنده کنیم

بنشین چای بریزم، بنشین تازه دم است


..: سید تقی سیدی :..

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۶ ، ۰۲:۲۳
جناب مهندس

از تو بعید نیست جهان عاشقت شود

شیطان رانده، سجده کنان عاشقت شود


از تو بعید نیست میان دو خنده ات

تاریخ گنگی از خفقان، عاشقت شود


توران به خاک خاطره هایت بیافتد و

آرش، بدون تیر و کمان، عاشقت شود


چشمان تو، که رنگ پشیمانی خداست

درآینه، بدون گمان، عاشقت شود


از تو بعید نیست ،قیامت کنی و بعد

خاکستر جهنمیان عاشقت شود


وقتی نوازش تو شبیخون زندگیست

هر قلب مات بی ضربان، عاشقت شود


از من بعید بود ولی عاشقت شدم...

از تو بعید نیست جهان عاشقت شود

 

..: زنده یاد افشین یداللهی :..

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۶ ، ۰۲:۲۲
جناب مهندس

بردیم...

مختصر و مفید ^_^


(پیام ناشناس یک نوع درخواست غیر مستقیم است.)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۶ ، ۰۲:۲۱
جناب مهندس

آدمها تمام نمی شوند

آدمها نیمه شب با همه ی آنچه در پس ذهن تو برایت باقی گذاشته اند

به تو هجوم می آورند...


***


کاش بودی تا حال خوب امشبم را

با تو قسمت میکردم

نه در پس ذهنم

نه در رویا

که در واقعیت

در حقیقی ترین جای دنیا

در آغوشت

میخواستم باشی تا

به دست فراموشی بسپاریم تمام نبودن های عالم را

ممکن کنیم تمام محال های هستی را

و لوس کنیم تمام عاشقانه های پیش از خودمان را

اما حیف که نیستی...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۶ ، ۰۲:۲۱
جناب مهندس

لُپت را

پنج سال است نکشیده ام

نازت را

پنج ماه است نکشیده ام

سیگارم را

پنج روز است نکشیده ام


و چقدر دلم برای دوتای اولی تنگ شده است...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۶ ، ۰۲:۲۰
جناب مهندس

فرهاد: گاهی وقتا احساس میکنم خیلی خستم، نه فقط به اندازه ی خودم، بلکه به اندازه ی آدمی که از زمان مشروطه تا به امروز بار به روی دوشش کشیده خسته ام شهرزاد.

شهرزاد: این خستگی حالا حالا ها هست، ولی از تو بعیده انقدر زود احساس ضعف کنی،آدمای کمی هستند تو دنیا که مثل تو حتی وقتی شکست میخورند هم از پا نمیشینند.

زندان

جوخه اعدام

حجران

تنهایی

فکر میکنی اینهمه جون و توان از کجا میاد که هنوز هستی، داری ادامه میدی.

فرهاد: از تو

شهرزاد: هه

فرهاد: جدی میگم،

 زندگی هیچوقت واسه هیچکسی خوشبختی رو پیشکش نکرده.

 هرچقدر که درست رفتار کنی، باز سرنوشت بازی خودش رو داره.

یه لحظاتی پیش میاد که مرگ دهن وا میکنه و تو دنبال یه چیز با ارزشی میگردی تا بتونی از خودت دفاع کنی.

توی تنهاییم

توی زندان

روبروی جوخه ی اعدام

فقط برای اینکه یک بار دیگه ببینمت، با همه ی نا امیدی های جهان جنگیدم شهرزاد.

شهرزاد اگه عشق تو نبود، چه به وقت نبودنت، چه حالا به وقت بودنت، نمیدونستم چطور باید واسه زندگیم، واسه اتاقم، واسه جهانم معنا پیدا کنم. زندگی مثل یک نقاشی مچاله شدس که عشق چروکاشو از هم وا میکنه، بهش رنگ میده، بهش روح میده، بهش بعد میده، و از همه مهم تر، عشق از زندگی یه شعر میسازه که میتونی باورش کنی، میتونی لمسش کنی، حتی اگه در تمام زندگی یه بیت شعر نشنیده باشی.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۰۲:۱۹
جناب مهندس

هیچ درخواستی غیر مسقیم نیست.

زاویه دید ماست که مستقیم یا غیر مستقیم بودن آن را تعیین می کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۶ ، ۰۲:۱۹
جناب مهندس

وقتی کسی را بی‌دریغ و بی‌نهایت دوست دارید، بگذارید بفهمد. خسیس نباشید، سیاستمدار هم نباشید...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۶ ، ۰۲:۱۸
جناب مهندس