من و مریم

محاصره

سه شنبه, ۵ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۰۲ ب.ظ

رفتنش آخرین عذابم بود

شاکی ام از خودم از او از درد

شاکی ام از خدا که میدانست

درد خواهم کشید و خلقم کرد

***

صبر کردم که جفتم از قفسم

برود آسمان و پر بزند

آن درختم که منتظر ماندم

هر زنا زاده ای تبر بزند

***

صبر کردم خیال میکردم

میشود رد شوم از این بلوا

تف به ذات کسی که با من گفت

قصه ی صبر و غوره و حلوا

***

قاتلم اعتماد کورم بود

حس پوچی که کار دستم داد

قوتش روی نقطه ضعفم بود

از همان نقطه هم شکستم داد

***

اشک هایی که وقت رفتن ریخت

دیدم و فکر حال او کردم

باز برگشتنش کنارم را

قبل خوابیدن آرزو کردم

***

هرشب از آسمان بخت بدم

عقده را چون ستاره میچینم

عقده هایی که گل کند وقتی

بوسه ای عاشقانه میبینم

***

پشت سر تا که چشم کار کند

ردپاهای جبر میبینم

چون که راهی برای مردن نیست

چاره را توی صبر میبینم

***

آه از انواع غصه های جهان

دل بی صاحبم یکی دارد

شب به شب با مرور او مردم

خاطره سم مهلکی دارد

***

درد دارد که هرچه بنویسی

نتوانی که شرح غم بدهی

درد دارد به طفل احساست

شب به شب قبل خواب سم بدهی


#شهریار_نراقی

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۰/۰۵
جناب مهندس

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی