من و مریم

برایمان بنویس

پنجشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۷، ۰۲:۳۶ ق.ظ

روز هایمان دیگر جذابیت سابق را ندارند بدون نوشته هایت

و دیگر نمیدانیم شب ها، قبل خواب چه بخوانیم در این وانفسا

شاید همین باشد دلیل بی خوابی های اخیر

زیبا ترین اعتیاد عالم را دارم، اعتیاد به تو

به هر چه مربوط به تو باشد

میشود به من کمی جنس برسانی؟

اعتباری دیگر به بیان بده، دلژین معتبر...

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۴/۲۸
جناب مهندس

نظرات  (۲)

آخرین پیامیه که از من میبینی 

شاید هم هرگز نبینی این پیام رو ، اونم اینجا...

مهمم نیست 

نبینی حتی بهتره، دوست دارم اصلا نبینی 

فقط مینویسم که خالی بشم 

همون کاری رو کردی که دلت میخواست جواد نه؟ 

تلافی ؟

خودآگاه بود یا ناخودآگاه 

نمیدونم

اما با نامردی تمام این کار رو کردی 

بعد از این همه سال ....

کارت اشتباه بود... 

خیلی اشتباه... 

کاش آدمها صادق بودن

من این بار با تمام صداقت و وجودم پا گذاشتم 

اما تو ...

کاش صداقت داشتی 

میگفتی ببین اومدم تلافی کنم 

ب خدا میگفتم بیا هرکار دوست داری بکن 

میگفتی ببین طرف قبلیم تنهام گذاشته اومدم از تنهایی در بیام 

هرچی 

یا میومدی میگفتی طرفم برگشته دیگه نمیخوامت 

برام اینقدر سنگین نبود 

از عمق وجودم شکستم 

احتمالا با خودت میگی منم هزار بار از دست تو شکستم...

ولی این باز خیلی فرق داشت 

خیلی 

من همه ی خودم رو ب تو دادم این بار...

غم عمیقی وجودم رو پر کرده که هیچ چیزی ، هیچ حرفی ، هیچ توجیهی جبرانش نمیکنع... 

جواد جان 

من بلند میشم 

ب زندگیم ادامه میدم و این اتفاق مثل هر اتفاق بد دیگه ای بعد از مدتی میره گوشه ی ویترین زندگیم و خاک میشینه روش...

اما این رسمش نبود ...

حداقل از جانب تو انتظار نداشتم...

اره بحث انتظارم هست...

از تو انتظار نمیرفت.‌.. 

برات تا چند دقیقه ی قبل بدترین ها رو میخواستم 

اما تو این لحظه برات بهترین ها رو میخوام 

بهترین ها... 

 

ته این ماجرا چی شد ؟ 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی